موضوعات آرشيو وبلاگ نويسندگان ماهي ها در خاك ميميرند
تو که از عاشقی پروا نداری چرا با ما سر سودا نداری ربودی از دلم صبر و قرارم ولی باور مرا گویا نداری شدی تنهاترین رویای قلبم ولی حیف از تو که رویا نداری جمال دلربا و جلوه ناز همه داری وفا تنها نداری مگو از جور گل دیگر تو خود نیز خبر از بلبل شیدا نداری اگر چه من پر از جرم و گناهم چرا پس تو دل دریا نداری همه جور و جفایی باز اما نمی دانم چرا همتا نداری
نظرات شما عزیزان: چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 23:28 :: نويسنده : سليمي اردبيلي
|